دوستان خدا

شعر و عرفان

دوستان خدا

خداداد
شعر و عرفان

دوستان خدا

دوستان خدا

حضرت موسی (ع) از خداوند تقاضا کرد شخصی از دوستانت

را به من نشان دهد تا چشمش به دیدن او روشن شود

که تا روشن شود چشمم به رویش

که دل می سوزدم در آرزویش

از حضرت حق خطاب آمد که در فلان وادی شخصی است که

او از دوستان خداست.موسی در آنجا مردی را دید که نیم

خشتی را زیر سر داشت و پلاسی در بر کشیده بود.

حضرت موسی به آن مرد گفت: اگر چیزی نیاز داری از من

بخواه.

بدو گفت ای نبی اله بشتاب

مرا از کوزه ای ده شربت آب

حضرت موسی تا آب آورد آن شخص را مرده یافت وبعد از

آن بلند شد تا مقدمات به گور سپردن او را فراهم نماید،آمد و

دید که شیریآن مرد را دریده است حضرت موسی  سرّ این

کار را از خداوند جویا شد.خطاب آمد که ما همیشه نان و

لباس برای او فراهم می کردیم بدون واسطه اما چون پای غیر

 در میان آمد ،جان او را ستاندیم.

چو پای غیر آمد در میانه

ربودیم از میانش جاودانه

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : یک شنبه 28 فروردين 1390 | 21:8 | نویسنده : خداداد |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.